سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد باد آن روزگاران


ساعت 6:25 عصر چهارشنبه 92/7/17

بنام خدا
سلام دوستان خوبم. هفته پنجم کلاس‌ها روبه اتمام است. این‌ نیمسال شروع نشده دارد راستی راستی به انتها می رسد. گرفتاری‌هایم تمامی ندارد. صبح که از خواب پا میشی باید دعا کنی که امروز مشکلی پیش نیاید. چهارشنبه قبل ماشینم خراب شد. این چهارشنبه چک و چک سیفون طبقه بالا را داشتم و خدای بعدیش را ختم بخیر کند.

البته شاید این قسمت دوم نوشته‌ام ربطی به قسمت اولش ندارد. یکی از همکاران از گفتگوی آقای بابک زنجانی با رسانه‌ها سخن گفت و من از وحشت تنم لرزید و واقعا چگونه می توان باور کرد یک نفر راننده آقای نوربخش خدابیامرز باشد و روزی هفده میلیون دلار پول به بازار تزریق کند و برای هر دلار در سال‌های 71 و 72 یک تومان ناقابل دریافت کند و روزی هفده میلیون تومان به همین سادگی( تازه اگر راست بگوید!) به جیب بزند و یک سرباز باشد. خدایا هفده میلیون تومان سال 71 یعنی روزی 4 آپارتمان در بهترین منطقه اراک!! یعنی روزی یک آپارتمان در بهترین منطقه تهران که الان باید قیمتش یک میلیارد تومان باشد و هر روز این کار ادامه پیدا کند. از صادرات پوستش که می گوید آدم نمی داند بخندد یا بگرید که پوست دباغی شده برایش نیم دلار تمام شده و بعد از صادرات در ترکیه به قیمت 20 دلار فروش رفته!!! یعنی 40 برابر و حالا او جهانی شده و فقط 10 میلیارد دلار ناقابل به مملکت بدهکار است و حتما زورش هم می رسد که پول را ندهد. فساد که شاخ و دم ندارد. رانت ...... ولش کن بابا اصلا به من چه چرا اینقدر حساسیت نشان می دهم. مثل بچه آدم بروم سر کلاس درسم را بدهم. والله .... لااله الا الله!  دلم برای فلان پیرزن می سوزد که برای گذران زندگی‌اش چشمش به 14 هزار تومان کمیته امداد و 45 هزار تومان یارانه است و چون سنش بالا رفته دیگر توان کار کردن در خانه دیگران را ندارد. خدایا ......... یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 3:47 عصر جمعه 92/7/5

بنام خدا
سلام دوستان خوبم. سه هفته از کلاس‌هاگذشته است. این نیمسال سرم نسبت به قبل خیلی خلوت‌تر است و به لطف حذف دو تا از درس‌هایم می توانم مقالات و کتاب‌های نیمه تمامم را به اتمام برسانم.

از روی کار آمدن دولت روحانی می توانستیم امیدوار باشیم که تیم اقتصادی دولت برنامه‌هایشان را جوری ترتیب دهند که تورم کنترل و تا پایان سال خوشبینانه به عدد 20 نزدیک شود. چون در این آب و خاک تورم وصل به قیمت دلار است و با بالا رفتن ان تورم نیز سر صعود می گیرد توقع بر این بود که به مرور دلار به قیمتی منطقی دست یازد. وقتی امروز پنیر کالبر را به قیمت 4200 تومان خریدم دانستم از زمان آمدن دولت روحانی این قلم کالا نیز 500 تومانی افزایش داشته! پس باید سایر اقلام لبنیاتی را نیز چنین تصور کرد. وقتی بحث رفتن روحانی به سازمان ملل و احتمالا گفتگو با مقامات آمریکایی به میان آمد دلار از 3000 تومان به پایین غلتید و روند نزولی اش آغاز شد. کسانی که برای حفظ ارزش پول خویش در دولت قبل اقدام به خرید دلار کرده بودند سر به بازار گذاشتند و دلار ارزان شد و یک فرصت استثنایی برای ارزانی و حداقل کنترل تورم بوجود آمد، اما با سخنان جناب سیف که حدودا این عدد سه هزار را کف قیمت ها اعلام کرد دلار نزدیک به 300 تومانی گران شد و موج ارزانی که به راه افتاده بود در ابتدای راه از نفس افتاد و دولت یک فرصت استثنایی کنترل تورم را به طرفه‌العینی به باد هوا داد. همه می دانیم که هیچکس بجز دولت و تاجران گردن کلفت  تولید دلار ندارد و دولت است که با فروش نفت دلار عایدش می شود و با عرضه آن به جامعه توانایی تعیین هر قیمتی برای دلار را دارد. اما چرا دولت دلش نمی‌خواهد که دلار ارزان شود؟ اگر صحبت‌های آقای نوبخت درست باشد که ما دلار را در بازار آزاد نمی فروشیم و دلار موجود را به قیمت حدود 2500 برای تامین مایحتاج مردم خرج می کنیم، پس چرا باید دولت نگران ارزانی دلار باشد! به نظرم صحبت های آقای نوبخت یک بخشش درست  است و دولت برای مایحتاج مردم ارز مبادله ای خرج می کند، اما این که می گوید ما دلار را در بازار آزاد نمی فروشیم جای سوال دارد زیرا خودش نگران ارزانی دلار است. اگر دلار ارزان شود قطعا تاجرانی که کالا به قیمت دلار 3500 تومانی وارد کرده اند متضرر خواهند شد و مردم کوچه و بازار از این ارزانی منفعت‌ها خواهند دید و پول ملی قیمت می گیرد. اما این که دولت خود را در کنار تجار این مملکت می بیند و هوای آن‌ها را بیشتر از مردمی که به او رای داده اند می‌گیردجای سوال است. سر ماه دولت باید به هر نفر 45000 تومان یارانه بدهد یعنی برای هر نفر 15 دلار که اگر در 75میلیون ضرب شود باید ماهی یک میلیارد و یکصد و بیست پنج دلار گردد.   اگر دلار به 2500 تومان برسد میزان یارانه مردم بجای 15 دلار به 18 دلار افزایش پیدا خواهد کرد و دولت باید 225 میلیون دلار در ماه بیشتر یارانه بدهد، پس نتیجه می گیریم دولت برنامه‌اش را با دلار 3000 تومانی بسته و اگر نفت را بشکه‌ای 100 دلار بفروشد میخواهد با صادرات یازده میلیون بشکه از فروش ماه یارانه را به دلار آزاد بپردازد. پس بعید است که دولت دوست داشته باشد دلار ارزان گردد زیرا این یارانه مصیبتی ایجاد کرده است که از این جیب به آن جیب  برای مردم شده است. یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:21 صبح دوشنبه 92/7/1

بنام خدا
سلام دوستان خوبم. مخصوصا دوستان دوران مدرسه. اول مهر همواره یک حس خاص برایم ایجاد می کند. یاد مدرسه و یاد رفتن و قدم زدن و دل دادن به دوستان جدید. حس خوبی داشت. نمی دانستم معلم جدیدمان کیست تا از در می آمد و خودش را معرفی می کرد. در دوره راهنمایی حس دیدن یک معلم جدید برای هر درس. چه معلمانی! عجب انسان‌هایی که اگر در دریا بنشینم از حقشان پاک نخواهم شد. یکی از یکی بهتر حتی بداخلاقترین! آن موقع هم می دانستیم که بدخلقی اش بخاطر ماست. باید درسمان را بخوانیم تا او نیز بدخلقی نکند. از محله فوتبال تا مدرسه محسنی کنار رودخانه! هر روز پیاده رفتن و برگشتن! خدا آقای محسنی را بیامرزد با این مدرسه‌ای که ساخته بود.  ساختمان قدیمی در وسط مدرسه بود و دور تا دورش حیاط. افسوس که خرابش کردند و ساختمانی علم شد اما آن ساختمان قدیمی که مثل خانه خاکباز بود که الان موزه مفاخر است هرگز از ذهنم پاک نخواهد شد.

کلاس پنجم بودم و آقای اکبر آذری که الان دارد با سرطان در این شهر پر از سرطان دست و پنجه نرم می کند معلممان بود. در حد اعلا معلم خوبی بود و وضع مالیش عالی! سیگار وینستون می کشید و اگر سیگارش حتی روشن نکرده به زمین می افتاد عارش می آمد جلو بچه ها برای سیگارش خم شود و با پا آن را به سطل آشغالی شوط می کرد.  و خیلی خوب درس می داد. بخاطر برادر بزرگترم که سال قبلش معلمش بود به اینجانب نیز لطف زیادی داشت. مریضی سختی گرفته بودم و یرقان داشت کار خودش را می کرد. مرحوم پدر کاسب و دور از اراک و من در گوشه‌ای در حیاط مدرسه می نشستم و توان ایستادن نیز نداشتم. از آقای نادری ناظم مدرسه همه حساب می بردند و من نیز به طبع! فکر نمی کردم آن مرد بداخلاق به ظاهر چنین باشد. در یک زنگ تفریح به سراغم آمد از ترس تمام وجودم به لرزه افتاده بود. با صدای ملایمی گفت بچه تو مریضی؟ گفتم آری. گفت بیا دفتر! به دفتر رفتم برایم معرفی نامه نوشت وبه دکتر احمد صباحی معرفی شدم تا مجانی ویزیت شوم. باورم نمی شد این‌گونه مدرسه و بچه ها را زیر نظر داشته باشد. از آنموقع دیگر ندیدمش از آقای طاهری ناظم دیگر آنروز که معمولا می بینمش سراغش را گرفتم. گفت به تهران رفته است.  یاد این مردان بزرگ گرامی. باز شدن مدرسه‌ها مبارک.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
28
:: بازدید دیروز ::
54
:: کل بازدیدها ::
357991

:: درباره من ::

یاد باد آن روزگاران

علی محمد نظری
من اگر وقت داشتم بیشتر می نوشتم. اینجا حدیث نفس است. نوشتن در باره خویشتن است و شاید در باره دنیایی که در آن بسر می بریم.

:: لینک به وبلاگ ::

یاد باد آن روزگاران

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

آتش، قیصر امین پور . آملا عباس، قره بنیاد . اعراف . امام حسین (ع)، محرم، آیه اله بروجردی . اولین روز دبستان . بابا شهباز . بلاگفا. دفتر ایام . پرویز شهریاری . حج، عید قربان . حضرت ابوالفضل، نوحه سرایی . حضرت داود (ع) . حمید مصدق، سیب . دماوند . دماوند، راسوند، سفیدخانی . دماوند، کوهنوردی . دوره گرد . دیوار کعبه . ربنای شجریان . رسمی قطعی . رمی جمرات. بلعام بن باعور، . رمی جمره- ابراهیم خلیل الله . روستای سیدون . سرمین منی، مشعر، عزفات، حج . سیل، روستای سیدون . شهید ابراهیم نظری، ابراهیم همت، ابراهیم حاتمی کیا . شیخ اصلاحات، میرحسین، انتخابات 22 خرداد . شیخ صنعان . عاشقی، نماز شب . عشق پیری . عمره مفرده . عید رمضان . کتاب قانون، پرویز پرستویی مازیار میری . گوزن ها، مسعود کیمیایی . گوسفند سرا. دماوند . لجور . ماه رجب، . محمد رضا مجیدی . نوروز . هوشنگ ابتهاج . یزد، شیرکوه، دکتر محمد مشتاقیون .

:: آرشیو ::

گل های مکزیک
نقد فیلم
سیاسی
مذهبی
شعر
شخصیت ها
خاطرات
داستان
اجتماعی
سفرنامه
آبان 90
مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
آذر 84
آذر 90
دی 90
اسفند 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مرداد 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
خرداد 93
اردیبهشت 93
تیر 93
مرداد 93
مهر 93
دی 93
اردیبهشت 94
اسفند 93
خرداد 94
شهریور 94
دی 94
بهمن 94
خرداد 95
اسفند 94
تیر 95
مرداد 95

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
انا مجنون الحسین
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مکتوب دکتر مهاجرانی
یاداشت های یک دانشجوی ریاضی
حاج علیرضا
سهیل
حیاط خلوت
بانو با سگ ملوس(فرشته توانگر)
صد سال تنهایی(هنگامه حیدری)
یادداشت های یک دانشجوی ریاضی(محسن بیات)
پردیس( حسین باقری)
دستنوشته های بانو

:: لوگوی دوستان من::




::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::