سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد باد آن روزگاران


ساعت 7:32 صبح پنج شنبه 02/9/23

راهی است که آمده‌ایم و رو به انتهاست. نمیدانم از بچه‌های گروهان یک گردان های باقی مانده در حمله چهلچراغ منافقین لشگر 11 امیرالمومنین ایلام چند نفر زنده‌اند. اما گاهی دلم هوس می کند به استان ایلام بروم! بروم به روستای هفت چشمه در پنج کیلومتری ایلام و  حق مرداد زلفی را بیابم و بگویم ای حق مراد که خداوند بعد از 7 دختر تو را به خانواده‌ات داده بود، کجایی؟ روز و روزگارت چگونه است؟ آیا هنوز با عبدالحمید کاظم‌خانی ارتباطی داری؟ آیا هنوز او را می‌بینی؟ آیا هنوز آن اورکت آمریکایی زیبا را دارد؟
یا سری به حسین کندری بزنم اهل همدان که بعد از ماهها اسارت برگشت و بپرسم حسین چگونه‌ای؟ با بازنشستگی چه می‌کنی؟ بچه‌هایت سروسامان گرفته‌اند؟ آیا حالا که با عراقی‌ها رفیق گرمابه و گلستان شده‌ایم، آن‌ها را بخشیده‌ای؟
یا برای سعید خوشبخت و مرتضی ترک که هر دو همدانی بودند و در واپسین روزهای جنگ به سومار رفتند و مورد حمله شیمیایی ناجوانمردان قرار گرفتند. بگویم به اندازه همه عالم سرفه کرده‌اید در این سی و  شش ساله.  چگونه‌اید؟ هنوز نمیدانم چرا باید این همه سرفه کنید که حتی فرصت یک سلام علیک تلفنی را نیز ندارید. آخ جنگ نمیدانم بر تو نفرین کنم یا ببوسمت، اما بدان که مردان بزرگی را از ما گرفتی! مردان بزرگی را خانه‌نشین کردی؟ مردان بزرگی را کاری کردی که فقط سرفه‌ کنند. روحم را غبار گرفته است و دلم برای همه خوبی‌ها تنگ شده است، دلم برای بچه‌های جبهه و جنگ آن مردان با صفا تنگ شده است.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:42 عصر پنج شنبه 02/9/9

چقدر زود آقای اسداله  امینی معلم عزیز و اصلاح‌طلب. کارها داشتیم برای آینده این آب و خاک که تو بعد از 60 سال مستاجر نباشی! ببینی بعد از این همه خون و دل خوردن برای این سرزمین بالاخره زحماتت به نتیجه رسیده است. بدانی اقلاً بعد از این همه سال فرزندان این آب و خاک بتوانند عزت‌مند زندگی کنند، سرشان بالا باشد که زحمات پدرانشان به نتیجه رسیده است.  اگرچه عمر  ما هم شابد به دیدن این نتیجه قد ندهد که کار ملک تدبیر و تامل نیاز دارد. هر سال وقت انتخابات مجلس بلند شدی و یک توک پا به فرمانداری رفتی و برای مجلس و رساندن کمک فکری و قانونی ثبت نام کردی چون به دموکراسی اعتقاد داشتی اگرچه با بی‌مهری وجودت را از انتخاب همشهریانت محروم نمودند.  روحت شاد شجاعتت در بودن و تذکار به مسئولین ستودنی بود تا بعضی از مسئولین شهر یا کشور فکر نکنند آنچه انجام داده‌اند بر  سبیل تامل و تفکر بوده است که بشر است و خطا جزء ذات بشر است و خوبی انسان به این است که می‌تواند هم‌نوعش را نهیب بزند و اگر خطایی می بیند تذکاری دهد تا خیر همه در آن باشد. . چقدر گفتم سیگار را ترک کن ولی امان از گوش نکردن‌هایت، سیگاری نیستم، اما از دوستان سیگاری شنیدم که یکی از سخت‌ترین ترک‌ها ترک سیگار است و همین سیگار لعنتی مزید بر علت شد و دیدار را به قیامت کشاند. دلمان را داغدار کرد این رفتن ناگهانیت. دم سید محمد خاتمی گرم که برایت سنگ تمام گذاشت و با آن خط خوش چند سطری نوشت تا بدانیم مورد توجهش بوده‌ای. دیر یا زود ما هم می‌آییم، کسی نمی‌ماند مگر وجود بزرگ خودش. آرام باش مرد حقگو، رسالتت را به انجام رساندی که این مهم است که بمانیم و تذکر دهیم و اگر در راس کاری قرار گرفتیم سالم باشیم و به فکر عزت‌مندی و شرافت باشیم. وقتی در دبیرستان امام علی کتاب‌های خطی را سرقت کردند نهیب زدید که باید کار فلانی باشد و بعد از شش ماه پیش‌بینی‌ات درست از آب درآمد که معلوم بود چشم و گوشت متوجه اطراف است. حالا در عالمی دیگر آرام گرفته‌ای و این چند سطر شاگردت را می‌خوانی و لبخندی در گوشه لبت نشسته و می‌نگری که چقدر بی‌تو برایمان سخت و برای تو راحت است که وظیفه‌ات را انجام دادی.  دنیا به افرادی چون تو نیاز دارد. صریح و شجاع. باز هم روحت شاد. تسلیت به خانواده‌ات.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:18 عصر جمعه 02/9/3

یکی از بستگان دور در ابتدای میا‌ن‌سالی در خواب سکته کرده بود و به دیار باقی رفته بود. مردی بود بسیار خوب مبادی آداب و مشخصه بارزش سکوتی بود که در گفتار داشت و متانتی که در رفتار داشت. یک‌بار مهمانش بودیم، لطف نمود و بسیار پذیرایی نمود و در یک مهمانی دیگر که هر دو مهمان بودیم باز دیدار میسر شد و کلامی بجز تعارفات معمول گفته نشد. دوقلویی داشت که هر دو کلاس اول، پسر کلاس ضرب می‌رفت و دختر بخوبی سنتور می‌نواخت و چند دقیقه‌ای در منزلش فرزندانش هنرنمایی کردند و قطعه زرد ملیجه استاد ابوالحسن صبا را برایمان اجرا نمودند که عیش مهمانی به تکامل برسید. برای جواب مهمانی دعوتشان کردیم و به‌علت سرماخوردگی همین چند هفته پیش مهمانی به‌وقت دیگری موکول شد و دیدار به قیامت رفت. باورش سخت بود و در سرخاک همسرشان ابرام داشت که ظهر در رستوران سمیعی پذیرایی شویم. با این‌که در ناهار مادرم خدا بیامرز و ایضاً زنده یاد پدرم بیشتر از 500 نفر مهمان داشتیم باز برایم سخت بود که مهمانی بروم و مخصوصاً غذایی از دو بچه یتیم را بخورم و آن‌قدر اصرارشان زیاد بود و دوباره و چندباره تلفن نمودند که مجبور به رفتن به رستوران شدیم و بعدش مسجد حاج‌آقا صابر مجلس ترحیم را برگزار کردیم و به احترام، تمام ساعت مجلس را در مسجد ماندیم و  متوجه شدم که نه تنها مساجد وقت نماز خلوت شده‌اند که مجالس ختم نیز چون گذشته آن‌قدرها شلوغ نیست و قرآنی که برایم آوردند معمولاً چند صفحه بیشتر نیست با کمال تعجب دیدم که نزدیک به یک جزء از قرآن کریم است.  قسمت‌های آخر جزء بیست و نه و قسمت‌های زیادی از جزء سی‌ام بود که از شانس خوب من که بیشتر مورد علاقه‌ام است. تقریبا تلاوت آن 40 دقیقه‌ای زمان برد و صوابش برای شادی روح رفتگان مخصوصاً صاحب مجلس مهندس جلالی! احتمالا تعداد کسانی‌ که در مجالس ختم به تلاوت قرآن می‌پردازند شاید آن‌قدر کم شده است که برای هر نفر یک جزء می‍‌‎آورند که اقلاً یک‍‌بار ختم قرآن صورت بگیرد. یاد فیلم مادر زنده یاد علی حاتمی افتادم که مادر خانواده رفتن به دیار باقی را احساس کرده است و باز به‌فکر پذیرایی مردم در مراسم خودش است. سخت است ناهار وفات کسی را بخوری که از شانس بدت مهمانی‌ات این‌قدر به تاخیر افتاده که دیگر هیچ‌وقت اتفاق نخواهد افتاد. دنیا من از کار تو در حیرتم. مهندس جلالی روحت شاد مرد آرام.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
10
:: بازدید دیروز ::
46
:: کل بازدیدها ::
379918

:: درباره من ::

یاد باد آن روزگاران

علی محمد نظری
من اگر وقت داشتم بیشتر می نوشتم. اینجا حدیث نفس است. نوشتن در باره خویشتن است و شاید در باره دنیایی که در آن بسر می بریم.

:: لینک به وبلاگ ::

یاد باد آن روزگاران

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

آتش، قیصر امین پور . آملا عباس، قره بنیاد . اعراف . امام حسین (ع)، محرم، آیه اله بروجردی . اولین روز دبستان . بابا شهباز . بلاگفا. دفتر ایام . پرویز شهریاری . حج، عید قربان . حضرت ابوالفضل، نوحه سرایی . حضرت داود (ع) . حمید مصدق، سیب . دماوند . دماوند، راسوند، سفیدخانی . دماوند، کوهنوردی . دوره گرد . دیوار کعبه . ربنای شجریان . رسمی قطعی . رمی جمرات. بلعام بن باعور، . رمی جمره- ابراهیم خلیل الله . روستای سیدون . سرمین منی، مشعر، عزفات، حج . سیل، روستای سیدون . شهید ابراهیم نظری، ابراهیم همت، ابراهیم حاتمی کیا . شیخ اصلاحات، میرحسین، انتخابات 22 خرداد . شیخ صنعان . عاشقی، نماز شب . عشق پیری . عمره مفرده . عید رمضان . کتاب قانون، پرویز پرستویی مازیار میری . گوزن ها، مسعود کیمیایی . گوسفند سرا. دماوند . لجور . ماه رجب، . محمد رضا مجیدی . نوروز . هوشنگ ابتهاج . یزد، شیرکوه، دکتر محمد مشتاقیون .

:: آرشیو ::

گل های مکزیک
نقد فیلم
سیاسی
مذهبی
شعر
شخصیت ها
خاطرات
داستان
اجتماعی
سفرنامه
آبان 90
مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
آذر 84
آذر 90
دی 90
اسفند 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مرداد 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
خرداد 93
اردیبهشت 93
تیر 93
مرداد 93
مهر 93
دی 93
اردیبهشت 94
اسفند 93
خرداد 94
شهریور 94
دی 94
بهمن 94
خرداد 95
اسفند 94
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 2
آبان 2
آذر 2

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
انا مجنون الحسین
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مکتوب دکتر مهاجرانی
یاداشت های یک دانشجوی ریاضی
حاج علیرضا
سهیل
حیاط خلوت
بانو با سگ ملوس(فرشته توانگر)
صد سال تنهایی(هنگامه حیدری)
یادداشت های یک دانشجوی ریاضی(محسن بیات)
پردیس( حسین باقری)
دستنوشته های بانو

:: لوگوی دوستان من::




::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::