سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد باد آن روزگاران


ساعت 1:8 عصر یکشنبه 85/1/20

با نام تو ای خدای دادار    ای خالق بی نظیر و هشیار

 سلام

حال شما دوستانی که قدم رنجه کرده اید  سری به این وبلاگ زده اید ؟

 امیدورام که روزگار به کام باشد.

     ایرانی جماعت از شلوغی و شلختگی لذت می برد و این هم برای او نوعی نظم است.  به همین جهت هم در هر کجای جهان که نگاه می کنی ایرانیان دور هم جمع شده و خورده فرهنگی راه انداخته و خود را از جامعه ای که در آن زندگی می کنند جدا کرده اند گویی طالب آن نظم نیستند و نظم خویش را که آشوب( Choatic)است می طلبند. این کلمه ی آشوب هم از آن کلمات بسیار جالب در ریاضیات است. یعنی نظم در عین بی نظمی. اگر تابع بسیار ساده(x-1)-  را درتابع  4x ضرب کنیم آنگاه با ترکیب این تابع باخودش و ادامه دادن ترکیب نمودن ها  در بازه ی صفر و یک، رفتار این تابع  حاصل شده بسیار نامنظم است. با هر بار ترکیب تعداد بالا و پایین رفتنش 2 برابر می شود. اما اگر به تعداد خیلی زیادی آن را ترکیب کرده و گرافش را رسم کنیم حالت یک ترنج قالی می شود. و واقعا انسان باورش نمی شود که چنین زیبا گرافی حاصل شود .نقش روی پوستر کنفرانس ریاضی در کرمان  در بهار 74 نیز گراف همین تابع بود و آقای دکتر محسنی دبیر کنفرانس که بسیار متلک شنیده بود که شما در کنفرانس ریاضی هم از تبلیغ قالی  کرمان دست بر نداشته اید مجبور شدند این مطلب را در صحبتهای خویش گوشزد نمایند. رفتار این تابع آشوبی رفتار ایرانیان است. یعنی در این بی نظمی مطلق باید نظمی نهفته باشد وگرنه سنگ روی سنگ بند نمی شود.
یا حق.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 3:37 صبح یکشنبه 85/1/6

یا مقلب القلوب

سلام دوستانی که گاهگداری سری به این وبلاگ می زنید. عیدتون مبارک. سال خوشی داشته باشید.

برای آقای مهاجرانی متن زیر را فرستادم شما هم ببینید. در اراک به زن های فامیل که به شوهر رفته اند قبل از عید هدیه ای داده می شود که به آن عیدانه می گویند. این هم عیدانه ی من به شما.

همشهری گرامی آقای دکتر مهاجرانی
سلام. خدا قوت. عید نوروز بزرگ و زیبا و با موقع ایرانیان بر شما مبارک. سال نو در ایران همراه با بهار آغاز می شود و این مشخصه بهار ایرانیان بهترین آن است. زنده شدن طبیعت همراه با صفا دادن دلها. و دید و بازدید و زدودن کدورت ها از دل و بخشودن یکدیگر تا در بهار قیامت خداوند ما را ببخشاید چه آن که رسول گرامی نیز فرمود هر وقت بهار را دیدید بسیار از قیامت یاد کنید. دیروز برای تبریک عید به بزرگان فامیل  سری به روستایمان زدم و از روی جاده خیره به روستای مارون نگریستم و گریستم که گوهری چون شما امسال بهارش بدون مارون است.  نگاهی با راسوند و برف های زیبایش  که در حال آب شدن است و امسال آقا عطا را درکنار ندارد. و نهیبی که آقا خوان از مارون تا ناکجا آباد رمان برف را طی کرده و چقدر زیبا تغییر یافته حتما آقا عطا نیز در این سفر حداقل به اندازه آقا خوان بر محبوبیت خویش می افزاید و محبوبیت حد و مرز ندارد اگر چه شما در نزد اهل نظر بسیار محبوبید.
سال خوبی را برای شما آرزومندم.
یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:28 عصر سه شنبه 84/12/23

بنام دوست

شنیدم که مسئول کشتار صربستان دیکتاتور بزرک میلوسویچ در زندان ترک حیات گفته در این رابطه فقط خاطره ای را از استاد بزرگ ریاضی دانشگاه دولتی مسکو مطرح می کنم. پرفسور کلموگرف از بزرگترین ریاضیدانان قرن بیستم است و آقای آرنولد که دست کمی از استادش ندارد نقل می کرد که روزی کلموگرف تعدادی مسئله ی ریاضی را بین بچه ها پخش کرد و گفت حل کنید. بعد از چند روز من یکی از این مسائل را حل کرده و به ایشان تحویل دادم وقتی ایشان از صحت راه حل اینجانب مطمئن شد به من گفت آفرین! شما یکی از مسائل بیست و سه گانه هیلبرت را که در اوایل قرن بیستم طرح کرده حل نموده ای و ایشان خودش بعدا چندتای دیگر از این مسائل را حل کرد. آرنولد افزود وقتی استالین در سال 1953 مرد در یادداشت های کلموگرف هست که گفته بعد از مرگ استالین من به زندگی امیدوار شدم و توانستم یکی دیگر از مسائل هیلبرت را حل کنم!
کلموگرف 30 سال بعد از استالین در گذشت اما کتاب ها و مطالب زیبای او در ریاضیات ماندگار است. چرا باید استالین چنین کند که وقتی می میرد مردم به زندگی امیدوار شوند. اسم او سایه مرگ می پراکند. او  اسرای آزاد شده ی جنگ دوم را ترسو خواند و اکثر آن ها را یا اعدام کرده و یا به سیبری تبعید کرد حتی به فرزند خویش که در جنک اسیر شده بود رحم نکرد.  روس ها عادت دارند تمام اسم خیابان ها یا ایستگاه های مترو را به نام بزرگان کنند اما هیچ خیابانی به اسم استالین در روسیه نیست. شهر استالینگراد تغییر نام داده و به جز نفرت چیزی از استالین که قهرمان پیروز جنگ دوم است در اذهان روس ها باقی نمانده است. ای کاش درس عبرتی باشد!
یاحق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 5:57 عصر یکشنبه 84/11/30

بنام خدا

آری محرم است و  دوباره حال و هوای شهر دگرگون شده است و همه جا سیاهپوش حسین هستند. به قول دکتر شریعتی در ثار باید بار دیگر بر بارگاه حسین دقت کرد و دید که چرا پرچم سرخ برپاست. برای اینکه انتقام خون حسین (ع) از جباران تاریخ گرفته نشده است. حتما می گویند هزار اندی سال این حرف ها باید گفت این پرچم سرخ یک نماد است و یک نشانه که راه گم نشود! کدام راه همان راهی که زینب در فردای آن روز در بارگاه عبیدالله آغاز کرد و زبان گویایش در شام ولوله به پا کرد و یزید را وادار کرد که گناه کرده ی خویش را به گردن دیگران بیندازد. آری قبله یک خانه مکعبی است تا راه گم نشود و این پرچم سرخ نیز نماد پایمردی مردی صلح طلب است که به جنگش کشانده اند. از او بیعت خواسته اند. او یک بار طعم تلخ بیعت با معاویه را چشیده است و دیگر نمی تواند حکومت ظلم را تحمل کند. پس هرگز تن به ذلت نداد. در آینده بیشتر می نویسم

یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 2:10 عصر سه شنبه 84/11/18

 

بنام خداوند رحمان ، خدای آفریننده ی محمد (ص)

اینکه در نوشته هایم همیشه نام محمد می آید بخاطر جفایی که به این انسان آزاده شده است. و باید آنقدر نامش را تکرار کنیم تا جهانیان پی به عظمت او ببرند. در ابتدا این چند نصیحت را بخوانید:

هر گاه فکر کردی گناه کسی آنقدر بزرگ است که نمی توانی او را ببخشی.بدان که آن از کوچکی روح توست نه از بزرگی گناه او.

 دو چیز را فراموش نکن : یاد خدا و یاد مرگ .
دو چیز را فراموش کن : بدی دیگران در حق تو و خوبی تو در حق دیگران .
چهار چیز را نگه دار : گرسنگیت را سر سفره دیگران، زبانت را در جمع، دلت را سر نماز و چشمت را در خانه دوست.

و حالا این مقاله زیبای دکتر عبدالکریم سروش در رسای حضرت خاتم المرسلین  به مناسبت حتک حرمت این پیامبر بزرگ

چه به آتش آزادی چه به آتش غیرت

ظالم آن قومی که چشمان دوختند
وز سخن ها عالمی را سوختند

حق آزادی بیان گویا امروزه تکلیفی شده است تا با نام محمد گستاخی و دلیری کنند.

از این خصمانه تر چنگ در خون آزادی نمی توان برد. مسلمانان از این کار رائحه توطئه و تخریب می شنوند و در آن رسم تطاول می بینند و تبانی و تلاقی سکولاریسم و بنیادگرایی را می خوانند. باید به خدا و خرد پناه برد از اینکه فوندامنتالیسم سکولار هیزم بر آتش فوندامنتالیسم دینی [که گاه به هوس نام غیرت دینی بر خود می نهد] بریزد و آشوب و اشتلم برانگیزد.[*]

نیکخواهانی که در پی تحکیم ستون های دیالوگ هستند، از اینکه گردش گزاف قلمی همه جهد و جهاد آنان را غرقه سیلاب خشونت و خصومت کند، چرا اندوهگین نباشند؟

ناشران نافرهیخته آن نقوش نازیبا [در رسانه های دانمارک و نروژ و سوئد و اسپانیا...] باید اینک شرمنده و پوزش خواه دل های بریان و چشم های گریان و جان های بی تاب و روح های مجروحی باشند که از نهیب آسیب آن بی حرمتی بر خود پیچیده اند و لرزیده اند.

آزادی بیان محترم است، چون آزادی آدمی محترم است و آزادی آدمی محترم است چون آدمی خود محترم است و اگر تیغ آزادی جامه حرمت آدمی را چاک کند چه جای تیز کردن آن تیغ برهنه است؟ آزادی بیان نه یگانه حق آدمی است و نه برترین حقوق او. و اگر با دیگر حقوق آدمیان موزون و مقید نشود، قامت حقوق را ناساز و بی اندام خواهد کرد. آزادی نه یک مرکب شخصی بل یک مسابقه جمعی است و آنکه با نقض قواعد این بازی چراغ رقابت خردورزانه را خاموش می کند، از خرد و آزادی چه بر جای خواهد گذاشت؟

ادب بیان ادب خاموشی هم هست و آنکه از حق آزادی بیان بهره می جوید اما حق خاموشی را نمی گذارد، فقط به نیمی از حقیقت دست یافته است. حکیمان مگر نگفته اند:

دو چیز طیره عقل است، دم فرو بستن
به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی

و که گفت که آزادی بیان جواز آزادی عمل هم هست؟ و مگر جای انکار است که تخفیف و تحریک دو عمل اند نه دو سخن؟

امروزه به تقریب، ربع ساکنان ربع مسکون مسلمانانند که نام نامیرای محمد را هر روز در ماذنه ها به بلندی بانگ می کنند و در نمازها با درود و ستایش بر زبان می آورند. این نام، ناموس مسلمانی است. سرمایه و ثروت قدسی امت احمدی است. پرچم خجسته غرور و شعور و آرمان و اندیشه و آبروی عالم اسلامی است. نماینده و نماد همه ارواح مکرم و پاکان دو عالم است. "نام احمد نام جمله انبیاست".

خوار داشت این نام، خوارداشت تمدن کلانی است که بر صورت صاحب آن نام ساخته شده است، خوار داشت هزاران هزار جان شیفته ای است که از او هویت می گیرند و معنویت می آموزند، خوار داشت صدها عالم و عارفی است که از سفره او قوت و قوت گرفته اند و می گیرند. خوارداشت غرور و شعور و عشق و ایمان پاره بزرگی از بشریت است.

باکی نیست. سوزاندن این عود چه به آتش "آزادی" و چه به آتش "غیرت"، عالم را عطرآگین خواهد کرد. اما آتش افروزی آیا ادب آزادی و دینداری است؟

قصد کرده ستند این گلپاره ها
که بپوشانند خورشید تو را
در دل که لعل ها دلال توست
باغ ها از خنده مالامال توست

  • این قطعه را می نوشتم که اخبار دل آزار آتش زدن سفارت خانه ها در دمشق و بیروت و تهران رسید. دانستم که این تندروها در برانگیختن آن تندروها نیک کامیاب شده اند. این کامیابی را، که عین ناکامی اعتدال و مداراست، باید به جهان اسلام تسلیت گفت. محمد [ص] که خود آموزگار آزادی و غیرت بود اینک قربانی جفای آزادی درایان و غیرت فروشانی می شود که خاک در دیده حریت می زنند و چاک در دامن دیانت.

نظرات خویش را اگر حوصله کردید بگذارید منت بر سرم گذاشته اید


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:19 عصر دوشنبه 84/11/17

بنام خدای بی همتا و آفریننده انسان والا محمد رسول الله

امروز بالاخره چندتا از این کاریکاتورها را دوستی برایم فرستاد و وقتی ان ها را دیدم گفتم مطلبی به مطالب قبل اضافه کنم.

در یکی از این کاریکاتورها تصویری از یک مرد عرب بسیار خشن نقش بسته و دو زن در کنار او که روبند دارند و فقط چشمانشان پیداست و مرد عرب که به زعم نقاش نادان حضرت خاتم المرسلین است روی چشمانش مثل چشمان دزدان سیاه کشیده شده که مثلا شناسایی نشود. شمشیری در دست دارد و قیافه ای شبیه به دزدان دریایی عرب برای او نقش بسته اند .  حالم به هم خورد و به کسانی که تظاهرات راه انداختند آفرین گفتم و فهمیدم که چه چهره ای از محمد (ص) در جهان فعلا تصویر شده است.

باید دست به کار شد و چهره ی این مرد را که همه ی دارایی خود و همسرش را در شعب ابیطالب خرج کرد تا اندک مسلمین موجود از گرسنگی نمیرند را به جهان معرفی کرد. آیا چنین مردی می تواند این چنین چهره ای داشته باشد؟ کسی که به ملاقات زنی می رود که هر روز خاکروبه به روی او می ریزد. کسی که در اوج قدرت قاتل عموی خویش حمزه را می بخشد. کسی که مزد آزادی اسیران را با سواد کردن مسلمانان قرار می دهد. کسی که در پایان عمر خویش همه را در مسجد جمع می کند و از همه حلالیت می طلبد و شلاق به دست کسی می دهد که روزی سهوا شلاقش به او خورده تا تلافی کند. کسی که باید هر شب برای نماز شب به پا خیزد (یا ایها المزمل) و نماز شب چیزی جز مغازله با معشوق نیست، یعنی او کسی است که در منتها الیه جاده عشق قرار دارد و همه راه را پیموده. کسی که سفارش به بوی عطر می کند آیا می تواند چنین باشد؟ حاشالله.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 1:6 عصر شنبه 84/11/15

بنام خدای بی همتا و آفریننده محمد بنده و رسول خدا

حالم از این گرفته که ما این همه بدهکار به حضرت رسولیم ولی نمی توانیم چهره ی زیبا و با صفایش را که هر روز از پنجره ی روبروی خانه فاطمه به دخترش سلام می کند را  به کاریکاتور سازان معرفی کنیم تا وجدان های بیدار جهان اگر به قصد اهانت قلم بر می دارند دلشان بلرزد.  مطلب زیر را به سایت همشهریمان فرستادم و بنا به عادت تصویرش را اینجا گذاشتم تا مطالبم یک جا جمع شود.

 

سلام آقای دکتر مهاجرانی
حال شما؟ آقا نوشته ی شما و دیگران تاثیر خود را گذاشت و حساسیت ها هم در ایران کماکان رو به فزونی است و امیدواریم که از حد به در نرود که افراط و تفریط در ما ایرانی ها همیشه بوده و خواهد بود. آن چیزی که در این نوشته شما مورد اهمیت است معرفی چهره ی حضرت رسول است و مخصوصا نظر قرآن کریم در مورد پیامبران پیشین است.در مورد زندگانی پیامبر   قبلا هم گفتم کم در این باره به زبان های خارجی گفته شده و البته به زبان خودمان هم  کافی نیست  و در بین این ها که موجودند شاید بهترینش مجموعه آثار شماره ی 30 دکتر شریعتی یعنی اسلام شناسی مشهد است که بسیار زندگی حضرت رسول را زیر ذره بین گرفته و چه چهره ی دوست داشتنی از ایشان ترسیم کرده است. باید این کتاب ها به عربی و انگلیسی برگردانده شود تا بزرگی این ابرمرد که به قول خود خارجی ها مقام اول را در تغییر سرنوشت تاریخ دارد به جهانیان اثبات شود. البته شاید این مقام اولی در تغییر سرنوشت تاریخ هم یکی از دلایل بغض کینه توزان است.  حضرت عیسی بن مریم مقام 35 را داراست. اگرچه بین پیامبران هیچ اختلافی نیست ولی  طراحان این کارتون ها  این مطلب را نمی دانند و عمق دوست داری ما را از حضرت عیسی (ع) درک نمی کنند.  ملاعمر را می کشند و نامش را محمد می گذارند. واقعا انسان هایی  هستند که در این قرن 21 اطلاعات کافی ندارند، فقط باید گفت
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض  خود می بری زحمت ما می داری
یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 2:45 عصر سه شنبه 84/11/11

بنام خدای بی همتا

اشهد ان لا اله الا الله

و اشهد و ان محمد رسوال الله

یک روزنامه دانمارکی به اسم دفاع از آزادی بیان می آید و کاریکاتوری را از حضرت رسول(ص) را  به شمایل طالبان ارائه می کند همه جا در جهان اسلام واکنش نشان می دهند تا روزنامه مذکور را واردار به عذر خواهی کنند ولی در ایران فعلا خبری نیست و همه در خواب غفلت هستند و انگار نه انگار که مسلمانند و غیرت دینی دارند. آقای سید عطاء الله مهاجرانی  به بیخیالی این جمع به خواب رفته که تصویر خاتم المرسلینشان هجو می شود و ککشان هم نمی گزد اشاره ظریفی در سایت مکتوب کرده است. از قرار معلوم ما سرگرم انرژی هسته ای و باج دادن به روسهای بااشتها هستیم، و تازه داریم دودره هم می شویم و روسها سرمان را شیره مالیده اند و بوی رفتن پرورنده به شورای امنیت هم به مشام می رسد و شاید آقایان نمی خواهند فعلا به دفاع از رسولشان به پردازند که بازی های دیگری در کار دارند. اگر تصویر حضرت رسول هجو می شود و ما بی غیرت ها رگ گردنمان بیرون نمی زند به علت نشناختن این انسان بزرگ است و دیگر تلاشی نکردیم که چهره او را به جهانیان بشناسانیم. اگر قرار است فیلمی ساخته شود تا زندگی این بزرگمرد را به تصویر بکشد داد و فغان به آسمان می رود که تصویر سازی از ایشان را خلاف می داند. خدا وکیلی به قول آقای مخملباف تاثیر فیلم عیسی بن مریم چند برابر فیلم ضعیف محمد رسولله است زیرا آن فیلم توانسته تصویر ی از حضرت عیسی ارائه داده و به زندگی خصوصی ایشان به پردازد. از فیلم الرساله(محمد رسوالله) مرحوم عقاد به قول مرحوم علی حاتمی فقط چند تصویر جنگ در ذهنمنان مانده و آن چیزی که به آن پرداخته نمی شود شخصیت خاتم المرسلین است.   در زمانی که ملا عمر و بن لادن خود را جانشین رسوالله معرفی می کنند چنین تصویر هایی را می توان انتظار داشت. آقای دکتر مهاجرانی قبلا در ماجرای کتاب سلمان رشدی کتاب زیبایی در نقد آن کتاب نوشتند و شبی یک ساعت بیشتر نخوابیدند تا آن کتاب تمام شد، حالا هم باید از اول شروع کرد و تا حضرت رسول را آن چنان که بوده  به جهان معرفی نکنیم، نباید خوابید.

 یا ایهالمدثر

قم....
یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:37 عصر دوشنبه 84/10/26

با نام خدای بزرگ

اگر به سایت دکتر مهاجرانی یعنی مکتوب که از لینکهای این وبلاگ است سری بزنید می بینید که مطلبی نوشته بنام دوستی و در آن از زاویه ای دیگر رمان برادران کارامازف داستایفسکی را مورد برسی قرار داده و من هم طبق معمول روده درازی می کنم و مطلبی را برای ایشان می فرستم و ایشان نیز بزرگواری می کنند و در سایتشان آن را می گذارند. که مطلب ارسالی در اینجا دوباره می گذارم اگرچه سایت مکتوب دارای آرشیو منظم و قوی می باشد که از خوبی های سایت ایشان است. هر چه زمان می گذرد احساس نزدیکی بیشتری با این افتخار شهر خویش پیدا می کنم و از اینکه ایشان فعلا در لندن اقامت گزیده اند متاسفم . فقط برای دیدن دوباره ایشان این شعر را می گویم

چه خوش باشد که بعد از روزگاری

به دیداری رسد امیدواری

حال شما؟ از داستایفسکی گفتید و من باز به یاد دوران جوانی که آزردگان و قمارباز را می خواندم افتادم اما هنوز فرصت نشده که شاهکارش برادران کارامازف را بخوانم فقط قسمتی از آن را که دکتر عباس میلانی در کتاب توتالیتیاریسم به نام مفتش بزرگ آورده خواندم که بسیار گیرا و دلنشین است. داستایفسکی آدم بسیار مذهبی است و جنگ حق و باطل درونی را بخوبی می شناسد و به آن خوب می پردازد. قدر زندگی اش را می داند زیرا یک بار در آستانه ی اعدام که دلش می خواسته زندگی کند خداوند دعای درونی اش برای ادامه ی زندگی را اجابت کرده است. در روسیه که بودم فکر می کردم محبوب ترین نویسنده ی روس باشد اما با کمال تعجب دیدم که پوشکین حکم شکسپیر را برای روس ها دارد و داستایفسکی شاید بعد ار تولستوی قرار بگیرد. احتمالا بخاطر ریشه های مذهبی نوشتارش در سرزمینی که 70 سال بیبلیا(انجیل) خوانده نشده است می باشد. آقای خاتمی که به مسکو آمده بود سخنرانی اش را در یکی از دانشگاه های مسکو با جمله ای از داستایفسکی به اتمام ساند که سوت و کف حضار را بر نینگیخت اما اگر با پوشکین تمام می کرد مطمئنم که بسیار تشویق می شد.
از موسیقی و عبادت و لذت آن و نیازش گفتید و این غذای روح آدمی. دو صحنه از فیلمهای سینمای ایران را راجع به تاثیر موسیقی نمی توانم فراموش کنم یکی صحنه نواختن ویلن مرحوم حسین سرشار در فیلم ای ایران تقوایی که دستگاه شورش چه شوری در دل می آفریند و خاموش کردن سیگار مرحوم غلامحسین نقشینه به نقش رییس مدرسه برای سپردن دل به موسیقی بسیار تاثیرگذار است و صحنه دوم که همین چند روز پیش اتفاق افتاد در فیلم حکم مسعود کیمیایی که دختری در بیمارستان روانی شروع به نواختن گیتار می کند و به یک باره همه جمع می شوند برای گوش دادن. در خوابگاه دانشجویی دانشگاه کرمان که بودیم از خوش اقبالی با آقای رامتین گلبانگ هم اتاق بودیم و او شاگرد محمد فیروزی عود نواز چیره دست گروه استاد شجریان بود و الحق سه تار را به زیبایی تمام می نواخت. هر وقت فشار درس ها زیاد می شد به استاد می گفتیم بنواز و او هم می نواخت و به یکباره اتاق جای سوزن انداختن نداشت و اشک دلسوختگی و به قول شما عبادت از دیدگان سرازیر می شد.
یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 2:2 عصر چهارشنبه 84/10/14

با نام تو ای خدای دادار
واقعیت بسیار تلخی است حکومت های جهان سوم . هر از چند گاهی یکی از قدرت جدا شده یا می شود. چند سال پیش با یک اردوی دانشجویی سری به کشور سوریه در زمان اسد پدر زدیم. عجیب کشوری به نظر رسید همه جا عکس اسد و پسرش باصل که می گفتند به تصادف کشته شده است. حتی در بیابان بین دمشق و حمص هم مجسمه ای از اسد پدر بود. تازه لفظ قائد جهان اسلا برای اسد پدر از عجایب دیگر بود. در کنار این کشور در عراق هم همه جا عکس و مجسمه های صدام که به ظنز می گفتند که جمعیت عراق 40 میلیون نفر است 20 میلیون مردم و بیست میلیون هم مجسمه های صدام.  هر چه حکومت غیر مردمی تر باشد عکس حاکمانش بیشتر و بزرگتر می گردد.
بشار به نامشروعی به جای پدر نشست زیرا با قانون اساسی آن موقع نیز آمدنش سازگار نبود پس قانون را به نفع بشار اصلاح کردند و او به قدرت رسید.  و عکس هایش بجای عکس های پدر نشست و تعداد و اندازه هایش بیشتر شد. داستان مزرعه حیوانات جرج  ارول است که دوباره دارد تکرار می شود  و عبدالحلیم خدام نیز می تواند یکی از حذفی های خوکهای داستان باشد. حذف های ابتدا را می توانید از سایت دکتر مهاجرانی بنام مکتوب بیابید و برای پیدا کردن مصداق های دیگر باید یک بار دیگر دقیق این داستان را خواند تا اسنوبال بعدی در سوریه که باشد!
یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

<   <<   21   22      >

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
23
:: بازدید دیروز ::
66
:: کل بازدیدها ::
377496

:: درباره من ::

یاد باد آن روزگاران

علی محمد نظری
من اگر وقت داشتم بیشتر می نوشتم. اینجا حدیث نفس است. نوشتن در باره خویشتن است و شاید در باره دنیایی که در آن بسر می بریم.

:: لینک به وبلاگ ::

یاد باد آن روزگاران

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

آتش، قیصر امین پور . آملا عباس، قره بنیاد . اعراف . امام حسین (ع)، محرم، آیه اله بروجردی . اولین روز دبستان . بابا شهباز . بلاگفا. دفتر ایام . پرویز شهریاری . حج، عید قربان . حضرت ابوالفضل، نوحه سرایی . حضرت داود (ع) . حمید مصدق، سیب . دماوند . دماوند، راسوند، سفیدخانی . دماوند، کوهنوردی . دوره گرد . دیوار کعبه . ربنای شجریان . رسمی قطعی . رمی جمرات. بلعام بن باعور، . رمی جمره- ابراهیم خلیل الله . روستای سیدون . سرمین منی، مشعر، عزفات، حج . سیل، روستای سیدون . شهید ابراهیم نظری، ابراهیم همت، ابراهیم حاتمی کیا . شیخ اصلاحات، میرحسین، انتخابات 22 خرداد . شیخ صنعان . عاشقی، نماز شب . عشق پیری . عمره مفرده . عید رمضان . کتاب قانون، پرویز پرستویی مازیار میری . گوزن ها، مسعود کیمیایی . گوسفند سرا. دماوند . لجور . ماه رجب، . محمد رضا مجیدی . نوروز . هوشنگ ابتهاج . یزد، شیرکوه، دکتر محمد مشتاقیون .

:: آرشیو ::

گل های مکزیک
نقد فیلم
سیاسی
مذهبی
شعر
شخصیت ها
خاطرات
داستان
اجتماعی
سفرنامه
آبان 90
مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
آذر 84
آذر 90
دی 90
اسفند 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مرداد 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
خرداد 93
اردیبهشت 93
تیر 93
مرداد 93
مهر 93
دی 93
اردیبهشت 94
اسفند 93
خرداد 94
شهریور 94
دی 94
بهمن 94
خرداد 95
اسفند 94
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 2
آبان 2

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
انا مجنون الحسین
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مکتوب دکتر مهاجرانی
یاداشت های یک دانشجوی ریاضی
حاج علیرضا
سهیل
حیاط خلوت
بانو با سگ ملوس(فرشته توانگر)
صد سال تنهایی(هنگامه حیدری)
یادداشت های یک دانشجوی ریاضی(محسن بیات)
پردیس( حسین باقری)
دستنوشته های بانو

:: لوگوی دوستان من::




::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::