سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد باد آن روزگاران


ساعت 2:44 عصر سه شنبه 84/10/13

بنام خدای بزرگ

نمی دانم چم شده خیلی این ترم گذشته درس های سنگینی داشتم و حسابی احساس خستگی می کنم. این مدیر گروهی هم شده یه بلای مضاعف اصلا وقت نمی کنم مقاله ی نیمه تمام خویش را ادامه بدم. نمی دانم فردا ساعت 11 با یه نفر قرار دارم یا ساعت 1 با 11 نفر. خلاصه باید یه مقداری هم به زندگیم برسم. الان ساعت از 2 گذشته ولی هنوز نماز ظهر را نخوندم.

گاهگداری برا دکتر مهاجرانی مطلب می فرستم که این چند سطر در سایت آقا عطا قابل دبدن است.

سلام آقای دکتر مهاجرانی
میلاد پیامبر صلح و دوستی بر شما مبارک انشائ الله سال 2006 سال صلح و صفا باشد اگر چه بوش از آن طرف دنیا هر روز دارد دندان های تیزش را به رخ می کشد و با هم پیمانانش دنبال ضربه زدن به کشور ماست. او خودش را فرستاده ی خدا می داند و از این طرف هم رییس جمهور ما را نیز امر مشتبه شده که فرستاده ی خداست و در هاله ای از نور دارد قدم بر می دارد در صورتی که در نوشته های هیچ یک از ائمه یا پیامبران چنین ادعایی وجود ندارد و این هاله های نور کار نقاشان مسیحی و مسلمان است که برای تقدس شخصیت های خویش چنین نقش کرده اند. بوش و احمدی نژاد نماد دین حکومتی هستند و شریعت را در بازی زمین فوتبال خویش می چرخانند و تا آن جا می توان تغییر ایجاد کرد که توپ به خارج از زمین نرود.
آقای جنتی قبلا گفته بود که ما میخواهیم کاری کنیم که جوانانمان به بهشت بروند. فعلا اگر چند صباح دیگر صبر کنیم علنا بهشت خرید و فروش می شود مگر در جوار امام رضا (ع) قبر ها را به قیمت های آن چنانی نمی فروشند و خریداران برای رفتن به بهشت این پول ها را می پردازند. هر حکومتی برای بستن دهان مخالفانش نیاز به شریعتی دارد که کسی از خط قرمز آن عبور نکند. شما قرائت های مختلف دینی را با دید تساهل و تسامح نوشتید و آن دیگری می گفت که هر کس ادعا می کند که قرائت جدیدی از دین دارد باید توی دهانش زد. او دین را با شریعت یکی فرض کرده بود و این خطرناک ترین قرائت است.

واقعا این ملتی که پولهای کلان برای خرید قبر در جوار بزرگان را می دهند نصیحت می کنم که این پولی که بدین طریق خرج می کنند را در راه خدا انفاق کنند بدانند که نتیجه ی بهتری می گیرند. در قرآن هم می گوید که خدا از اعمال به اندازه گودی ته خرما را در نظر دارد. نمی توان عمری را به گناه گذراند و با خرید قبر در جوار امامان به بهشت رسید که این کار با عدالت خداوندی در تضاد است. یک حدیث احتمالا نامعتبر داریم که می گوید اگر در مزاری یک شهید دفن گردد همه ی مردگان آن قبرستان مورد شفاعت قرار می گیرند و به همین خاطر است در جوار امامان اینقدر قبرها گران می شود زیرا متقاضی زیاد است. اگر چنین باشد که هارون الرشید که در جوار امام کاظم قرار دارد باید پشت سر او به بهشت برود!!! هرگز چنین نخواهد بود. پس ای مردم زیاد خدا را عبادت کنید و در اعمال خویش تفکر که مبادا عمر خویش را تلف کرده باشید.
یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 1:33 عصر چهارشنبه 84/9/16

 با نام توای خدای دادار

ای خالق بی نظیر و هشیار

از دم در باغ فردوس که تا خانه پدری آقای دکتر مهاجرانی مرد محبوب ایرانی ها و اراکی ها  10 دقیقه ای بیشتر راه نیست . سالها پیش در کارخانه نخ ریسی رمضانی کار می کردم و از دم باغ فردوس تا کوچه تنه تاب ها را در محله باغشاه اراک که فیلم لوطی را آن جا پرکرده اند،  هر روز پیاده می  رفتم. یادم می آید قبلا باغ فردوس دیوارهای بلند نداشت و از روبروی آن می توانستی تا ته باغ را به سیاحت بنشینی. اما مملکت دچار جنگ شده بود و کسی به فکر باغ نبود که اصل خانه در خطر بود.  پس باغ به امانت به دست پاسداران سپرده شد تا مکانی باشد برای تجهیز رزمندگان. والحق چه دوستانی را خودمان از مقابل همین باغ فردوس بدرقه کردیم و به  باغ فردوس اصلی رفتند و بر نگشتند که نمونه اش شهید مجید نوری شاگرد ممتاز دبیرستان امام علی (ع) که برای من یک حالت قدسی داشت. سال 59 یک عکس از آیت اله طالقانی را به من هدیه داد به عنوان تبریک نوروز ولی یک نامه در آن گذاشت تا پشت عکس را ننویسد و اگر من خواستم بتوانم به دیگری هدیه دهم.. آری خوش به حالشان که در چه باغ فردوسی روزی می خورند. و بدا به حال ما که لیاقت پیوستن به آن ها را نداشتیم . زمان گذشت و جنگ تمام شد و شهر رنگ و رویی گرفت و اما باغ فردوس بعد از جنگ  به تمامی در زندان دیوارها بود و چقدر دلم می خواست مثل نوشته اخیر دکتر مهاجرانی در سایت زیبای مکتوب روزنه ای بیابم و درون باغ فردوس را ببینم اما صد حیف!! پاسداران که برای ما نماد مقاومت و دفاع را داشتند حاضر نشدند باغ فردوس را به صاحب اصلی اش یعنی شهرداری و به قولی مردم برگردانند و آنجا در زندان دیوارها ماند و هنوز این حسرت بردلم باقی است که بعد از 27 سال آن طرف دیوار را ببینم. اما محال است دیوار باغ فردوس دگر آجری هم نیست، سیمانی است و نفوذ نگاه دزدکی هم به آن غیر ممکن!
یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 1:29 عصر چهارشنبه 84/9/9

 استاد ممیز هم اگر چه کم ممیزی نشد ، بالاخره از پی آتشی و به دنبال نور رفت. رفت که به نور پیوند زده باشد و نقاشی اش همه از نور باشد. مگر در قرآن نداریم که والله نورالسموات و الارض، پس او نیز نورانی شد و خدایی و جایی در بهشتهای که قبلا نقش کرده فعلا آرام گرفته مثل جایی که در جلد کتاب نیمای دکتر مهاجرانی کشیده و اساتید خط برایش خط می نویسند  و استادان موسیقی برایش ساز می زنند مثل تار بیکچه خانی در نوار بیداد شجریان . این هم غمی که فعلا بر غمهای دیگر می افزاییم . ممیز استاد نشانه ها حالا قبرش نشانه ی دیگری شد تا وقتی در کرج از کنار مزارش گذر کنیم یاد داشته باشیم نشانه ! نشانه! مزار استاد نشانه. باز مرحبا به  وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد  که مقداری لطافت از خویش نشان داد و مرگ پدر گرافیک را تسلیت گفت.
یا حق

¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 1:25 عصر یکشنبه 84/9/6

بنام دوست، یکتای بی همتا

من علی محمد نظری هستم و متولد سال 1345 می باشم. می دانم که در روستای قره بنیاد زاده شده ام که در فاصله ی 50 کیلومتری شهر اراک قرار دارد و وقتی از سه راهی اراک ملایر و بروجرد به سمت ملایربروی در 5 کیلومتری آن روستای با صفایی است که در سمت چپ جاده قرار دارد و تا روستای سنگ سفید کمتر از یک کیلومتر و تا روستای قوش تپه سه کیلومتری فاصله دارد. روستای قوش تپه بخاطر فیلم زیبای جاده های سرد از مسعود جعفری جوزانی را که بخاطر دارید. روستای ما در روبروی آن ایستاده و کوه استوار آلاداغ را می توان هزاران بار و بل بیشتر از روستا به تماشا نشست و لذت برد و این شعر را خواند که:

تا بر تو نظر کردم عشق تو زبر کردم    عاشق شده ام عاشق هنگام سرور آمد

زندگی من سرشار از حوادث تلخ و شیرین مثل همه ی مردم است و غرض از باز کردن این وبلاگ بیشتر نوشتن در باره ی خویش است تا خودم را گم نکنم. اگر یک بار آلزایمر به سراغم آمد و توانستم نام وبلاگ خویش را به رایانه بدهم بتوام از نو خویش را بشناسم.

می دانم که شاید خواندن یادشت های من برای شما که حوصله کرده اید و سری به اینجا زدید، احتمالا جذاب نمی باشد . اما دلم نیز نمی خواهد که دست خالی از این کوچه بر گردید.

به نا امیدی از در مرو بزن فالی... بود که قرعه ی دولت بنام ما افتد.

من به قول آقای دکتر خرمشاهی تنها شباهتی که به بزرگان عالم دارم این است که در تاریخ تولدم اختلاف زیاد است. مادرم می گوید که 12 روز به عید بوده. اما تاریخ تولدم در شناسنامه 18 آذر بوده که بیچاره پدر( خدا غریق رحمتش کند) با چه مکافاتی برای اینکه من یک کلاس زودتر به مدرسه بروم تاریخ تولد را از 18 آذر به اول شهریور 45 تغییر داد. تاریخ صدودر شناسنامه نیز از آن جالب تر است زیرا 19 بهمن 45 است. یعنی پیش از تولد شناسنامه داشته ام و با همشیره ی بزرگ دوقلو! که فعلا من بزرگتر شده ام. از طرفی فکر کردم نکند سال 44 به دنیا آمدم که هر چه فکر می کنم من در کلاس اول تا پنجم همواره میز اول بوده ام و جزء کوچکترین های کلاس. خلاصه نمی دانم که تاریخ تولدم چه روزی است ولی خودم همین 17 اسفند مادر را شروع گرفته ام که شروع را از دست ندهم.

فعلا عضو هیئت علمی گروه ریاضی دانشگاه اراک هستم و دروس ریاضی را تدریس می کنم آن هم از نوع کاربردی اش.

تابعد.

منتظر نظرات شما هستم.

یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

<   <<   21   22      

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
27
:: بازدید دیروز ::
66
:: کل بازدیدها ::
377500

:: درباره من ::

یاد باد آن روزگاران

علی محمد نظری
من اگر وقت داشتم بیشتر می نوشتم. اینجا حدیث نفس است. نوشتن در باره خویشتن است و شاید در باره دنیایی که در آن بسر می بریم.

:: لینک به وبلاگ ::

یاد باد آن روزگاران

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

آتش، قیصر امین پور . آملا عباس، قره بنیاد . اعراف . امام حسین (ع)، محرم، آیه اله بروجردی . اولین روز دبستان . بابا شهباز . بلاگفا. دفتر ایام . پرویز شهریاری . حج، عید قربان . حضرت ابوالفضل، نوحه سرایی . حضرت داود (ع) . حمید مصدق، سیب . دماوند . دماوند، راسوند، سفیدخانی . دماوند، کوهنوردی . دوره گرد . دیوار کعبه . ربنای شجریان . رسمی قطعی . رمی جمرات. بلعام بن باعور، . رمی جمره- ابراهیم خلیل الله . روستای سیدون . سرمین منی، مشعر، عزفات، حج . سیل، روستای سیدون . شهید ابراهیم نظری، ابراهیم همت، ابراهیم حاتمی کیا . شیخ اصلاحات، میرحسین، انتخابات 22 خرداد . شیخ صنعان . عاشقی، نماز شب . عشق پیری . عمره مفرده . عید رمضان . کتاب قانون، پرویز پرستویی مازیار میری . گوزن ها، مسعود کیمیایی . گوسفند سرا. دماوند . لجور . ماه رجب، . محمد رضا مجیدی . نوروز . هوشنگ ابتهاج . یزد، شیرکوه، دکتر محمد مشتاقیون .

:: آرشیو ::

گل های مکزیک
نقد فیلم
سیاسی
مذهبی
شعر
شخصیت ها
خاطرات
داستان
اجتماعی
سفرنامه
آبان 90
مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
آذر 84
آذر 90
دی 90
اسفند 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مرداد 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
خرداد 93
اردیبهشت 93
تیر 93
مرداد 93
مهر 93
دی 93
اردیبهشت 94
اسفند 93
خرداد 94
شهریور 94
دی 94
بهمن 94
خرداد 95
اسفند 94
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 2
آبان 2

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
انا مجنون الحسین
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مکتوب دکتر مهاجرانی
یاداشت های یک دانشجوی ریاضی
حاج علیرضا
سهیل
حیاط خلوت
بانو با سگ ملوس(فرشته توانگر)
صد سال تنهایی(هنگامه حیدری)
یادداشت های یک دانشجوی ریاضی(محسن بیات)
پردیس( حسین باقری)
دستنوشته های بانو

:: لوگوی دوستان من::




::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::