سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد باد آن روزگاران


ساعت 3:1 عصر سه شنبه 92/11/8

بنام خدا
سلام دوستان خوب
دیروز در سایت فرارو فیلمی از کشته شدن یک نوع کمیاب از کفتار بوسیله چند نفر ایرانی! به همراه سگ‌هایشان به نمایش گذاشته شده بود و این نوع کمیاب از کفتار که ظاهری بسیار زیبا دارد از انواع بسیار بی‌آزار آن است، اما بدست مردمی بی‌رحم و سگ‌هایشان به طرز رقت‌آوری کشته می شود. جالب است این‌که آنها تمام این لحظات تلخ را فیلم‌برداری می کنند تازه با دو عدد تلفن همراه. چه کسی گفته است که زمین فقط مخصوص آدم‌هاست؟ آیا در کشور‌های دیگر هم چنین بلایی بر سر سرمایه‌های ملی‌اشان در می آورند. من همیشه از کفتار خوشم نمی آمده و اصلا آدم های خون‌آشام را به کفتار تشبیه می کنند، اما این نوع حیوان بیچاره در صورتی که خطر ببیند خودش را به مردن می زند. و چند بار در اوج بیچارگی و نداشتن راه فرار از سنگدلان و سگ‌هایشان خودش را به مردن می زند و با گاز گرفتن سگ‌ها از جا بر می خیزد. ما به آموزش عمومی نیاز داریم. ما به مهربانی نیاز داریم. ما چرا باید چنین به جان یک حیوان بیچاره بیفتیم که جرمش نداشتن اطلاعات کافی ما از این نوع حیوان است. خدایا به خاطر این گناهان ما را غذاب نکن و برای  ما اسباب هدایت را مهیا ساز. یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:5 صبح دوشنبه 92/9/25

بنام خدا
سلام دوستان خوبم

ماه پاییز ماه رنگ‌های زیبای خداوند بر روی درختان است. امسال تا کنون 123.9 میلیمتر در اراک باران باریده و در شازند 217 میلیمتر. خدایا شکرت. به قول خواجه عبدالله الهی، یکتایی، بی‌همتایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال توانایی، خدایا عنایت تو کوه است و فضل تو دریا، کوه کی فرسود و دریا کی کاست...
خدایا صد هزار مرتبه شکرت بخاطر این باران‌های خوب بر سرزمین مادری. الهی شکر.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:55 صبح شنبه 92/9/9

بنام خدا سلام دوستان خوبم.
عرض شود که تکان خوردیم رسیدیم به هفته دوازدهم کلاس‌ها و این نیمسال تحصیلی همچون برق گذشت. دو‌ تا از مقالاتم از ژورنال Linear Algebra and its Applications از داوران مورد ایراد قرار گرفته‌اند و خوشحالم که رد نشده‌اند. در یک سال اخیر بارها شده بود مقاله‌ای را به ژورنالی برای داوری می‌فرستادیم و تا سردبیر متوجه می‌شد از کشور ایران است آن را بدون مطالعه رد می‌کرد. اما حالا که این دو به ریوایزد به قول خارجی‌ها رسیده‌اند باید خدا را لااقل شاکر باشیم که بی‌خود و بی‌جهت رد نشده‌اند. چاپ مقاله هم در این مملکت مثل همه‌ی چیزها از جمله اقتصاد به سیاست گره خورده است!!

مذاکرات هیات مذاکره کننده واقعا لحظات سخت و نفس‌گیری را رقم زد و بالاخره به توافقی رسید. خیلی‌ها اعتقاد دارند که ما چیزی بدست نیاورده‌ایم و شاید از بسته پیشنهادی سال 89 هم کمتر به ایران امتیاز داده شده است، من هم شاید به این نظر موافق باشم. اما کار را کسانی خراب کردند که سال 89 آن توافق را حاصل نکردند و اجازه دادند تحریم‌های پی در پی( بخوانید کاغد پاره و آنقدر قطعنامه دهید که ...) اقتصاد مملکت را به حد ورشکستگی رساند. راستش اگر غرب در سال 89 اینقدر بما امتیاز داد این بود که آن‌ها هم شاید نمی دانستند که تحریم‌ها تا این حد می تواند به مملکت آسیب وارد کند و تا این حد این تحریم‌ها تاثیرگذار است. البته آنان در مورد عراق و لیبی و ... این‌کار را کرده بودند و نتیجه حاصل دور از انتظار نبود منتهی کسانی که اطلاعات غلط دادند و گفتند ما می‌توانیم از این گردنه عبور کنیم الان باید پاسخگو باشند. حمایت مقام  رهبری از گروه مذاکره کنند حاکی از آن است که معظم‌له در جریان کامل این قرارداد است وگرنه ممکن بود که گروه مذاکره کننده را به خیانت و هزار مساله دیگر متهم کنند. راستش به قول یکی از دوستانی که با ما به کوه می آید ما در سال 92 مثل این بود که با یک آدم دیوانه قوی هیکل مواجه شده بودیم که روی سینه ما نشسته و تازه یک قمه با دست گرفته و می خواهد آن را به سینه ما فرو کند و ما او را وادار کرده‌ایم که قمه را کنار بگذارد و بنشینیم با هم صحبت کنیم. ما فعلا خطر جنگ را از سر مملکت و اقتصاد دور کرده‌ایم و حالا باید تا شش ماه تن به اعتماد‌سازی بدهیم. آقای ظریف هم به مجلسیان هشدار داد که اگر موافقت ندارید می‌توانیم این قرارداد را بر هم بزنیم! البته در جریان کار مردم به شدت این مذاکرات را دنبال می کردند و تعداد زیادی که دلشان برای این آب و خاک می سوزد به استقبال ظریف رفتند و از او تشکر کردند. آری امسال 92 است و 89 نیست و ما با تدبیری مجبور به دادن امتیاز بیشتری نسبت به سال 89 شده‌ایم اما آیا چاره دیگری داشتیم!! کشوری که جشن خودکفایی گندمش را در عرض 8 سال با وابستگی 7.5 میلیون تن عوض کرده باید چوب بی‌تدبیری گروه قبل را با دادن امتیاز جبران کند. وقتی ارزش پول ملی در این چند سال به یک‌سوم رسیده باید کوتاه بیاییم. راستش فعلا چاره‌ای نیست. آری می تونستیم خیلی بیش از این حرف‌ها امتیاز بگیریم اگر این گروه در سال 89 مذاکره می کردند. ملت ایران بی‌تدبیری  گروه قبل را نخواهد بخشید. یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 4:35 عصر شنبه 92/8/18

بنام خدا.
سلام دوستان خوب. ماه محرم شروع سال قمری است و این شروع سال مثل بیت زیر دستمایه بعضی شاعران بوده است مخصوصا بیت زیر که زیباست و شاعرش را نمی دانم:

جهان خونریز بنیاد است هشدار‌
سر سال از محرم آفریدیند

حافظ هم در غزل بسیار زیبای زان یار دلنوازم اشاره‌ای به واقعه کربلا دارد که:

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

شرکت در مراسم عزاداری حضرت سالار شهیدان برای مردم ما به یک عادت تبدیل شده و هر سال با یک شور و حالی جدیدی به این مراسم می روند. فکر کنم ما نیاز به یک بازخوانی در این مراسم داریم. باید شاعران و مداحان را جمع کرد و به آن‌ها گفت که روی مسائلی کار و تبلیغ کنند که همه روی آن اتفاق نظر دارند. مخصوصا نوشته زیبای استاد مطهری در مورد تحریفات عاشورا باید مد نظر قرار گیرد اگرچه اگر بخواهیم نسخه‌ای از این کتاب زیبا را بیابیم شاید بسختی پیدا شود. علتش هم این است که مداح کارش شده است درآوردن اشک به هر قیمتی و رسالت خویش را که بیان واقعیت زندگی امام حسین برای درس گرفتن حضار را فراموش کرده است.  نوحه‌های ما در بیشتر اوقات ملودی‌های قدیمی است که ما زمزمه می کرده‌ایم. بعضی از این ملودی ها در عروسی ها خوانده می شده است نباید آن‌ها را که بیشتر حالت رقصی دارند در نوحه‌ها آورد. می‌خواهم بگویم متاسفانه در سخنرانی بعضی از معممین هم نکاتی وجود دارد که آقای مطهری آنان را عین تحریف می دانند. این‌که مشکل امام حسین را در روز عاشورا فقط تشنگی بیان می کنند از آن حرف‌هایی است که فقط قرار است بار دراماتیکی قصه را زیاد کنند. البته  لشکر خصم از هر گونه ابزار ناجوانمردانه‌ای برای حمله به لشکر امام حسین استفاده کرده است، اما کیست که به این مطلب بپردازد که این حسین بود که در برابر فشار بیعت با فاسدترین فرد از تبار بنی امیه سر تسلیم فرود نیاورد و با دادن خون خویش طبل رسوایی چنین حکومت فاسدی را به صدا درآورد.  او بود که در اوج بی یاوری و بی سربازی در ظهر عاشورا نماز جماعت برگزار کرد تا دشمنی که همه ابزار تبلیغی را در اختیار دارد نتواند به او انگ خارجی یا خارج شده از دین را بزند.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 6:25 عصر چهارشنبه 92/7/17

بنام خدا
سلام دوستان خوبم. هفته پنجم کلاس‌ها روبه اتمام است. این‌ نیمسال شروع نشده دارد راستی راستی به انتها می رسد. گرفتاری‌هایم تمامی ندارد. صبح که از خواب پا میشی باید دعا کنی که امروز مشکلی پیش نیاید. چهارشنبه قبل ماشینم خراب شد. این چهارشنبه چک و چک سیفون طبقه بالا را داشتم و خدای بعدیش را ختم بخیر کند.

البته شاید این قسمت دوم نوشته‌ام ربطی به قسمت اولش ندارد. یکی از همکاران از گفتگوی آقای بابک زنجانی با رسانه‌ها سخن گفت و من از وحشت تنم لرزید و واقعا چگونه می توان باور کرد یک نفر راننده آقای نوربخش خدابیامرز باشد و روزی هفده میلیون دلار پول به بازار تزریق کند و برای هر دلار در سال‌های 71 و 72 یک تومان ناقابل دریافت کند و روزی هفده میلیون تومان به همین سادگی( تازه اگر راست بگوید!) به جیب بزند و یک سرباز باشد. خدایا هفده میلیون تومان سال 71 یعنی روزی 4 آپارتمان در بهترین منطقه اراک!! یعنی روزی یک آپارتمان در بهترین منطقه تهران که الان باید قیمتش یک میلیارد تومان باشد و هر روز این کار ادامه پیدا کند. از صادرات پوستش که می گوید آدم نمی داند بخندد یا بگرید که پوست دباغی شده برایش نیم دلار تمام شده و بعد از صادرات در ترکیه به قیمت 20 دلار فروش رفته!!! یعنی 40 برابر و حالا او جهانی شده و فقط 10 میلیارد دلار ناقابل به مملکت بدهکار است و حتما زورش هم می رسد که پول را ندهد. فساد که شاخ و دم ندارد. رانت ...... ولش کن بابا اصلا به من چه چرا اینقدر حساسیت نشان می دهم. مثل بچه آدم بروم سر کلاس درسم را بدهم. والله .... لااله الا الله!  دلم برای فلان پیرزن می سوزد که برای گذران زندگی‌اش چشمش به 14 هزار تومان کمیته امداد و 45 هزار تومان یارانه است و چون سنش بالا رفته دیگر توان کار کردن در خانه دیگران را ندارد. خدایا ......... یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 3:47 عصر جمعه 92/7/5

بنام خدا
سلام دوستان خوبم. سه هفته از کلاس‌هاگذشته است. این نیمسال سرم نسبت به قبل خیلی خلوت‌تر است و به لطف حذف دو تا از درس‌هایم می توانم مقالات و کتاب‌های نیمه تمامم را به اتمام برسانم.

از روی کار آمدن دولت روحانی می توانستیم امیدوار باشیم که تیم اقتصادی دولت برنامه‌هایشان را جوری ترتیب دهند که تورم کنترل و تا پایان سال خوشبینانه به عدد 20 نزدیک شود. چون در این آب و خاک تورم وصل به قیمت دلار است و با بالا رفتن ان تورم نیز سر صعود می گیرد توقع بر این بود که به مرور دلار به قیمتی منطقی دست یازد. وقتی امروز پنیر کالبر را به قیمت 4200 تومان خریدم دانستم از زمان آمدن دولت روحانی این قلم کالا نیز 500 تومانی افزایش داشته! پس باید سایر اقلام لبنیاتی را نیز چنین تصور کرد. وقتی بحث رفتن روحانی به سازمان ملل و احتمالا گفتگو با مقامات آمریکایی به میان آمد دلار از 3000 تومان به پایین غلتید و روند نزولی اش آغاز شد. کسانی که برای حفظ ارزش پول خویش در دولت قبل اقدام به خرید دلار کرده بودند سر به بازار گذاشتند و دلار ارزان شد و یک فرصت استثنایی برای ارزانی و حداقل کنترل تورم بوجود آمد، اما با سخنان جناب سیف که حدودا این عدد سه هزار را کف قیمت ها اعلام کرد دلار نزدیک به 300 تومانی گران شد و موج ارزانی که به راه افتاده بود در ابتدای راه از نفس افتاد و دولت یک فرصت استثنایی کنترل تورم را به طرفه‌العینی به باد هوا داد. همه می دانیم که هیچکس بجز دولت و تاجران گردن کلفت  تولید دلار ندارد و دولت است که با فروش نفت دلار عایدش می شود و با عرضه آن به جامعه توانایی تعیین هر قیمتی برای دلار را دارد. اما چرا دولت دلش نمی‌خواهد که دلار ارزان شود؟ اگر صحبت‌های آقای نوبخت درست باشد که ما دلار را در بازار آزاد نمی فروشیم و دلار موجود را به قیمت حدود 2500 برای تامین مایحتاج مردم خرج می کنیم، پس چرا باید دولت نگران ارزانی دلار باشد! به نظرم صحبت های آقای نوبخت یک بخشش درست  است و دولت برای مایحتاج مردم ارز مبادله ای خرج می کند، اما این که می گوید ما دلار را در بازار آزاد نمی فروشیم جای سوال دارد زیرا خودش نگران ارزانی دلار است. اگر دلار ارزان شود قطعا تاجرانی که کالا به قیمت دلار 3500 تومانی وارد کرده اند متضرر خواهند شد و مردم کوچه و بازار از این ارزانی منفعت‌ها خواهند دید و پول ملی قیمت می گیرد. اما این که دولت خود را در کنار تجار این مملکت می بیند و هوای آن‌ها را بیشتر از مردمی که به او رای داده اند می‌گیردجای سوال است. سر ماه دولت باید به هر نفر 45000 تومان یارانه بدهد یعنی برای هر نفر 15 دلار که اگر در 75میلیون ضرب شود باید ماهی یک میلیارد و یکصد و بیست پنج دلار گردد.   اگر دلار به 2500 تومان برسد میزان یارانه مردم بجای 15 دلار به 18 دلار افزایش پیدا خواهد کرد و دولت باید 225 میلیون دلار در ماه بیشتر یارانه بدهد، پس نتیجه می گیریم دولت برنامه‌اش را با دلار 3000 تومانی بسته و اگر نفت را بشکه‌ای 100 دلار بفروشد میخواهد با صادرات یازده میلیون بشکه از فروش ماه یارانه را به دلار آزاد بپردازد. پس بعید است که دولت دوست داشته باشد دلار ارزان گردد زیرا این یارانه مصیبتی ایجاد کرده است که از این جیب به آن جیب  برای مردم شده است. یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:21 صبح دوشنبه 92/7/1

بنام خدا
سلام دوستان خوبم. مخصوصا دوستان دوران مدرسه. اول مهر همواره یک حس خاص برایم ایجاد می کند. یاد مدرسه و یاد رفتن و قدم زدن و دل دادن به دوستان جدید. حس خوبی داشت. نمی دانستم معلم جدیدمان کیست تا از در می آمد و خودش را معرفی می کرد. در دوره راهنمایی حس دیدن یک معلم جدید برای هر درس. چه معلمانی! عجب انسان‌هایی که اگر در دریا بنشینم از حقشان پاک نخواهم شد. یکی از یکی بهتر حتی بداخلاقترین! آن موقع هم می دانستیم که بدخلقی اش بخاطر ماست. باید درسمان را بخوانیم تا او نیز بدخلقی نکند. از محله فوتبال تا مدرسه محسنی کنار رودخانه! هر روز پیاده رفتن و برگشتن! خدا آقای محسنی را بیامرزد با این مدرسه‌ای که ساخته بود.  ساختمان قدیمی در وسط مدرسه بود و دور تا دورش حیاط. افسوس که خرابش کردند و ساختمانی علم شد اما آن ساختمان قدیمی که مثل خانه خاکباز بود که الان موزه مفاخر است هرگز از ذهنم پاک نخواهد شد.

کلاس پنجم بودم و آقای اکبر آذری که الان دارد با سرطان در این شهر پر از سرطان دست و پنجه نرم می کند معلممان بود. در حد اعلا معلم خوبی بود و وضع مالیش عالی! سیگار وینستون می کشید و اگر سیگارش حتی روشن نکرده به زمین می افتاد عارش می آمد جلو بچه ها برای سیگارش خم شود و با پا آن را به سطل آشغالی شوط می کرد.  و خیلی خوب درس می داد. بخاطر برادر بزرگترم که سال قبلش معلمش بود به اینجانب نیز لطف زیادی داشت. مریضی سختی گرفته بودم و یرقان داشت کار خودش را می کرد. مرحوم پدر کاسب و دور از اراک و من در گوشه‌ای در حیاط مدرسه می نشستم و توان ایستادن نیز نداشتم. از آقای نادری ناظم مدرسه همه حساب می بردند و من نیز به طبع! فکر نمی کردم آن مرد بداخلاق به ظاهر چنین باشد. در یک زنگ تفریح به سراغم آمد از ترس تمام وجودم به لرزه افتاده بود. با صدای ملایمی گفت بچه تو مریضی؟ گفتم آری. گفت بیا دفتر! به دفتر رفتم برایم معرفی نامه نوشت وبه دکتر احمد صباحی معرفی شدم تا مجانی ویزیت شوم. باورم نمی شد این‌گونه مدرسه و بچه ها را زیر نظر داشته باشد. از آنموقع دیگر ندیدمش از آقای طاهری ناظم دیگر آنروز که معمولا می بینمش سراغش را گرفتم. گفت به تهران رفته است.  یاد این مردان بزرگ گرامی. باز شدن مدرسه‌ها مبارک.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:11 صبح یکشنبه 92/5/27

بنام خدا

سلام دوستان خوبم. کابینه دکتر حسن روحانی بالاخره کار خویش را آغاز کرد. و امیدها رو به افزایش گذاشت و خیالمان تا حدودی راحت شد. کیهان و اعوان و انصارش هر چه داشتند گذاشتند تا مملکت را از حضور مدیری توانمند در عرصه نفت و گاز محروم کنند اما نتوانستند و زنگنه با اقتدار تمام بر عرصه وزارت نفت نشست. او بیش از هر کس دیگری آنجا کار دارد. آدم دلش به درد می آید وقتی زنگنه می گوید که ما یک فاز پارس جنوبی را در زمان آقای خاتمی  یک میلیارد دلار قرار داد می بستیم و یک ساله تحویل می گرفتیم و در زمان دولت محمود احمدی نژاد قرار داد 4 تا 5 میلیارد دلار بسته شده و بعد از سالها هیچ راه‌اندازی صورت نگرفته است. من نمی دانم این مملکت سازمان بازرسی ندارد تا گوش آدم‌های بی‌عرضه را بگیرد و آن‌ها را قبل از این‌که این همه فاجعه به بار آورند به پشت کیوسک نگهبانی‌اشان برگرداند. وقتی می شنویم فلان‌کس راننده یک اداره بوده و حالا مدیر کل شده چیز بهتری نباید عاید می شد. بخدا قسم ما نمی توانیم جواب نسل آینده را بدهیم. چیزی بیش از 700 میلیارد دلار خرج شد و آنچه که می بینیم با یک دهم این پول بخدا قابل انجام بود! خدایا آن 630 میلیارد دلار کجاست!!

دکتر نجفی از آن ریاضیدانان باهوش است. سرکلاسش که می نشینی از ریاضیات لذت می بری. مسائل سخت هرشتاین را مثل آب خوردن حل می کرد و همیشه ار قوه هوش و ذکاوتش برای حل مسائل استفاده می کرد. معلوم بود بعضی از مسائل را قبلا حل نکرده اما کسی که ریاضی را پایه‌ای و اصولی خوانده از پس هر هرشتاینی بر می آید. او  که در دو عرصه آمورش و پرورش و سازمان برنامه و بودجه امتحان خویش را پس داده و متاسفیم که تندروهای مجلس موفق شدند او را از وزارت آموزش و پروش بگیرند. بخدا قسم معلمین روستا نیز از آمدن او خوشحال بودند و متاسفانه عدم درک صحیح نمایندگان مجلس از وضعیت آموزش و پروزش و فشار گروه‌های تندرو باعث شد از حضور نجفی در این وزارت‌خانه محروم شویم که می دانم و می دانید او پخته مردی است و الان هم که به میراث فرهنگی می رود اگرچه عاری از تخصص در این زمینه شاید باشد، اما مرد روزهای سخت است از او بعدا بسیار خواهیم شنید. ادامه دارد....

 


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:32 عصر دوشنبه 92/5/21

بنام خدا

سلام دوستام خوبم
قرار شده چهارشنبه 23/5/92 همکلاسی‌های دوره کارشناسی یک بار دیگر دور هم جمع شویم. سال 90 یک بار بعد از 22 سال یکدیگر را دیدم و حالا مقرر شده دوباره دور هم جمع شویم. پدرم درآمد تا تونستم بچه‌ها را هماهنگ کنم. حالا یک بار دیگر دور هم نشستن و از خاطرات دوره کارشناسی بعد از 24 سال گفتن. رفتن به گذشته حال و هوای خاصی دارد. وقتی یک نفر را بعد از 24 سال می بینی مثل این است که 24 سال اسیر بودی و حالا آزاد شدی و این تغییر را در چهره دوستت می بینی!

امسال یک نفر قطعا در بین ما نیست. سعید گلچین اولین همکلاسی است که دست پیش را از همه ربود و بدون اینکه داغ هیچکدام از ما را ببیند دعوت حق را لبیک گفت. اهل خرمشهر بود و جنگ‌زده. خونگرم و مهربان و همانموقع موهایش جو گندمی بود و از نظر سن و سال از ما بزرگتر بود. خیلی دوستش داشتم. بخاطر جنوبی بودنش! همصحبتی با او برای من شهرستانی یک صمیمیت دوست داشتنی همواره داشت.  نتوانستم در این 24 سال ببینمش چون از نظر درسی از ما جا ماند و بیشتر با وردوی‌های 64 و 65 دانشگاه علم و صنعت رفیق و دمخور بود. امروز که با آقای صفریان تماس گرفتم این خبر شوک آور را مطرح کرد که سال گذشته سعید به دیار باقی شتافته است. روحش شاد!!


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 5:16 صبح یکشنبه 92/5/13

 بنام خدا. سلام دوستان خوبم. مدتی است شاید بیش ا یک سال که شعری نگفته‌ام اگرچه این‌هایی هم که می نویسم اصلا در حد و اندازه‌های شعر معمولی هم نیستند. ولی برای کسی که تابستانش فرا رسیده باید مقداری هم به نوشتن شعر بپردازد.

نفس‌هایم را 
از اندیشه چشمانت
تازه می کنم 
وقتی تو به جنگل نظر می کنی!
تو بازتاب دهنده اکسیژن خورشیدی
به سیاهی شهر من
برای من تو تازه کننده‌ی نفسی
 ششم مرداد 92

-------------------------------------------------------

بیا که جز تو ندارم بیا بیا که تویی
شراب ناب خمارم بیا بیا که تویی
همه وجود و سجودم ندا کند که بیا
تویی صدای دو تارم بیا بیا که تویی
من شکسته دل امشب روم به کوچه عشق
امید این شب تارم بیا بیا که تویی
رسیده جان به لب من کجا شده کرمت
بشو طبیب دل زار بیا بیا که تویی
بیا به کوچه عشاق نظر نما و برو
که من کنم نگهت یار بیا بیا که تویی
7 مرداد 92

------------------------------------------

من اسیر تو و گرفتارم
بنده عشقم و گنهکارم
روزگارم چو شب به تنهایی
هر شبی را فقط تو را دارم 
تازه کن وعده‌ای به دیداری
رونقی ده به کنج بازارم
زلف را پر کشیدی بر چهره
کفر آورده‌ای که دیندارم
کفر زلفت اگرچه شیرین است
رخ نما چهره را به رخسارم
بشکن این ساکنی و حسرت را
بگشا لب انیس و دلدارم
تو بخوان بر "علی" دگر باره
من اسیر تو گرفتارم 

 دهم مردادماه 92

----------------------------------------------------------------

رخساره‌ات 
دیوانه می کند اسب تمنا را
و خیالت
هجوم لشکر خصم است
کجاست یاور آیدا
که بگوید 
مرا تو بی سببی نیستی
براستی صلت کدام قصیده‌ای 
ای غزل! 
یازدهم مرداد ماه 92.- به یاد احمد شاملو

 

 


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
58
:: بازدید دیروز ::
138
:: کل بازدیدها ::
358398

:: درباره من ::

یاد باد آن روزگاران

علی محمد نظری
من اگر وقت داشتم بیشتر می نوشتم. اینجا حدیث نفس است. نوشتن در باره خویشتن است و شاید در باره دنیایی که در آن بسر می بریم.

:: لینک به وبلاگ ::

یاد باد آن روزگاران

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

آتش، قیصر امین پور . آملا عباس، قره بنیاد . اعراف . امام حسین (ع)، محرم، آیه اله بروجردی . اولین روز دبستان . بابا شهباز . بلاگفا. دفتر ایام . پرویز شهریاری . حج، عید قربان . حضرت ابوالفضل، نوحه سرایی . حضرت داود (ع) . حمید مصدق، سیب . دماوند . دماوند، راسوند، سفیدخانی . دماوند، کوهنوردی . دوره گرد . دیوار کعبه . ربنای شجریان . رسمی قطعی . رمی جمرات. بلعام بن باعور، . رمی جمره- ابراهیم خلیل الله . روستای سیدون . سرمین منی، مشعر، عزفات، حج . سیل، روستای سیدون . شهید ابراهیم نظری، ابراهیم همت، ابراهیم حاتمی کیا . شیخ اصلاحات، میرحسین، انتخابات 22 خرداد . شیخ صنعان . عاشقی، نماز شب . عشق پیری . عمره مفرده . عید رمضان . کتاب قانون، پرویز پرستویی مازیار میری . گوزن ها، مسعود کیمیایی . گوسفند سرا. دماوند . لجور . ماه رجب، . محمد رضا مجیدی . نوروز . هوشنگ ابتهاج . یزد، شیرکوه، دکتر محمد مشتاقیون .

:: آرشیو ::

گل های مکزیک
نقد فیلم
سیاسی
مذهبی
شعر
شخصیت ها
خاطرات
داستان
اجتماعی
سفرنامه
آبان 90
مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
آذر 84
آذر 90
دی 90
اسفند 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مرداد 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
خرداد 93
اردیبهشت 93
تیر 93
مرداد 93
مهر 93
دی 93
اردیبهشت 94
اسفند 93
خرداد 94
شهریور 94
دی 94
بهمن 94
خرداد 95
اسفند 94
تیر 95
مرداد 95

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
انا مجنون الحسین
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مکتوب دکتر مهاجرانی
یاداشت های یک دانشجوی ریاضی
حاج علیرضا
سهیل
حیاط خلوت
بانو با سگ ملوس(فرشته توانگر)
صد سال تنهایی(هنگامه حیدری)
یادداشت های یک دانشجوی ریاضی(محسن بیات)
پردیس( حسین باقری)
دستنوشته های بانو

:: لوگوی دوستان من::




::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::